آمریکا این چیزهایش خوب است
در کربلای کلابهاوس، روزی چند نفر شهید میشوند؟ هنوز آمار دقیقی منتشر نشده.
کلابهاوس، امکان گفتوگوی دستهجمعی میدهد. پس بهزودی:
انجمن اسلامی کلابهاوسیهای طرفدار اصلاحات
هیئت عزاداران آندرویدیهای علاقمند به کلابهاوس!
فعلاً فقط دارندگان گوشی آیفون امکان کلابهاوس دارند. هنوز به آندرویدیها، از جمله سامسونگیها نوبت نرسیده. اما حکومتیهای حکومتی! حتی با واکی تاکی میتوانند وارد کلابهاوس شوند!
کلابهاوس امکان گفتگوی خصوصی یا عمومی میدهد. ایرانیها از داخل و خارج هجوم آوردهاند. تب تندی است که دارد به عرق مینشیند. رژیم میخواهد تا زمان انتخابات داغش نگه دارد. روزنامهنگاران بیبیسی و رادیو فردا و ایران اینترنشنال و غیره در این یکی دوهفته حضوری دشمنشکن داشتند. دو نفر هم این وسط سلبریتی شدند. جمشید برزگر در خارج و فرید مدرسی در داخل!
هرکسی یا گروهی میتواند باشگاهی و اتاقی درست کند و موضوعی را تیتر کند و دیگران بیایند مکالمات را گوش بدهند و اگر هم خودشان حرفی دارند از صاحابش اجازه بگیرند و اگر اجازه یافتند، حرف بزنند. آمریکائیها درستش کردهاند و ایرانیها هم مثل برق کلاب و روم راه انداختهاند.
رژیم، پیادهنظام سایبریاش را بسیج کرده و آدمهایش زره پوشیدهاند و قمه بستهاند و آمادهاند که اتاق دیگران را شلوغ کنند و اتاقهای خودشان را جا بیندازند و برای انتخابات آینده نفرگیری کنند.
فیل هوا کردن در کلابهاوس
جمهوری اسلامی اولین کشور دنیاست که در کوتاهمدتی توانست در کلابهاوس فیل هوا کند و ناگهان، بدون برنامهریزی قبلی و زد و بندهای آنچنانی! وزیر خارجهاش نصف شب با لباس خواب آورده شد توی اتاق و به چند خبرنگار دستچین شده اجازه پرسش دادند.
فرداش هم خبرگزاری هایشان خبر را باد کردند و فیل را گندهتر کردند که دیگر گندش درآمد و جمهوریخواهان آمریکا، بابت این آبروریزی، یقه مدیرعامل کلابهاوس را گرفتند که چرا این بابا بیاید «به هزاران نفر دروغ بگوید و مواضع حکومت ایران را تبلیغ کند و چرا به یک رژیم تروریست متخاصم تریبون داده است که وزیرخارجهاش بیاید توی کلابهاوس نیش کثیفش را باز کند؟». (این کلمات آخری را مترجم ما کرم ریخته!).
کمکم باقی رجال برق و باتری رژیم ترسشان ریخت، سر و کلهشان پیدا شد و الان خانم معصومه ابتکار آمده بود زنان ایران را نجات بدهد و دیروز فرزند آقای هاشمی رفسنجانی پشت اسم و عکس یک خانمی پنهان، آمد یک مقدار با احترام پنبه سردار سلیمانی را زد.
گفته میشود پریروزها وزیر مسکن حکومت با استفاده از حساب کاربری یکی از گورخوابها آمده، چند تا خانه و هاوس و اتاق و روم برای مستضعفین ساخته و دررفته!
تأثیر عمده کلابهاوس ایرانی تغییراتی است که در گردش زمین و زمان پدید آورده. اختلاف زمان بین هشتپر طوالش با شهرک کارولین لیک در آمریکا، یا هرجای دیگر ایران با هرجای دیگر کانادا و استرالیا، باعث بیخوابی چندساعته کلابهاوسی های علاقمند و سمج در پنج گوشه دنیا شده که یکی میگوید پنج صبح است و من نخوابیدهام، یکی میگوید شما ادامه بدهید، من از خواب که پاشدم میآیم شرکت میکنم.
تغییر زمانی دیگر اینکه یک توضیحی که طرف ده ثانیه اضافه برایش اجازه خواسته، گاهی چند دقیقه طول میکشد و هرچه به طرف میگویند «جمعبندی کن»، میگوید ۳ ثانیه دیگر فرصت بدهید!
موازین و استانداردهای کلابهاوس ایرانی
رعایت موازین هم از شرطهای اتاقهای درونمرزی است که بعضیهایشان رعایت «ادبیات جمهوری اسلامی» را دستور گفتگو قرار میدهند که باید اول بسمالله الرحمن الرحیم بگوئی و آخرش یک فاتحه اهل قبور بخوانی!
این، اگر اغراق تویش باشد، این یکی حرف ندارد که «موازین» و رعایت ادب و نزاکت، فقط و فقط یعنی اینکه اگر «علی خامنهای» بگوئی، پرتی به پائین و جز با القاب «رهبر معظم» و «مقام معظم رهبری» و «آیتالله خامنهای»، ذکری از ایشان نکنی و اشارهای به الدنگ بودن نامبرده نداشته باشی. چرا که دستگاههای اطلاعاتی دارند همه را رصد میکنند.
عظما و جمله معروفش در کلابهاوس؟
شایعاتی درباره حضور چند لحظهای مقام معظم رهبری در کلابهاوس هست که یک جمله گفته و غیب شده. گویا مقامات آمریکائی ماندهاند فکری که بابت حضور رهبر حکومت زندان و کشتار هم به مدیر کلابهاوس اعتراض کنند یا خیر؟ چرا که هنوز مفهوم جمله حضرت آقا را درنیافتهاند و نفهمیدهاند داستان شتری که در خواب پنبهدانه میبیند، اشاره به کدام مقوله سیاسی یا مذهبی است؟
الان پیش پای شما داشتم یک اتاقی را گوش میدادم. دخترخانمی راجع به بحث شیرین «آتش به اختیار» اعتراض داشت. مالهکشهای صاحب اتاق بدون اینکه آثار وقاحتی در صدایشان باشد -خیلی کارکشته بودند- گفتند این را مقام معظم رهبری فرمایش کرده بود برای کمک به زلزلهزدگان، که بعد از زلزله فرمودند هرکس کمکی از دستش برمیآید، آتش به اختیار است که به زلزلهزدهها کمک کند! (با گوشهای خودم شنیدم.)
لطفاً اشتباه نیندازید
صحبت گوشهای خودم شد. پریروزها آقای آقامیری، آخوند (سابق) معترض خوشسخن، حرفهایی میزد که متوجه شدم اگرچه نهایت انتقاد را از رژیم و آخوندهای حاکم دارد، اما مثل آقای بنیصدر، جمهوری اسلامیاش سر جاست! (خلع لباسش کردهاند، اما زیرپوشش را درنیاوردهاند.)
میگفت یک دانشآموز ابتدائی، معتاد به نماز خواندن شده بوده. والدینش مانع میشدند. از آن پس او به توالت که میرفته طولش میداده. خیال میکردهاند یبوست دارد. (پدر و مادر خنگ!)، مدتی او را دوا و درمان میکنند. (آقای آقامیری کشش میداد، آخوندی) فکر کردند شاید بچه با وضعی که پیشآمده، مزاجش اجابت نمیکند، یا گرفتار ثقل شده، یا معدهاش کار نمیکند... تا اینکه... (سرانجام و بالاخره و بعد از مدتی دوا و درمان و حیرانی و لفت و لعاب منبری)... میروند از پنجره نگاه میکنند میبینند طفلک دارد در توالت نماز میخواند! (آخ! اصلاً نمیشد پایانش را حدس زد!)
آقای آقامیری چون یکنفری گوشی به دست بود، صدای گریه مؤمنینِ پای منبر نمیآمد!
اینکه برای بعضیها هدف، «وسیله» را توجیه میکند، به این روشنی من ندیده بودم. هنوز هم ندیدهام. فقط شنیدم.
پیش از اینکه پسرک نمازخوان از توالت خارج شود، من از اتاق کلابهاوس زدم بیرون! بقیهاش را حدس به احتمال میزدم که خواهد گفت ملت، از آن پسربچه یاد بگیرید. اگر در حوزه رأیگیری کسی جلوتان را گرفت، یا نخواستید در مقابل انظار ظاهر شوید که خداینکرده عکستان را بگیرند و رسوایی بار بیاید، بروید رأیتان را در صندوق رأیی که توی خلای حوزه میگذارند، بیندازید! مواظب هم باشید که اشتباه نیندازید!
***